چهار زانو نشسته  بود،موهای فرِ نیمه خیسِ تازه از حموم بیرون اومده،بافت گشاد .سرشو روی پتوی کُپه شده فشار میداد و بی صدا اشک صورتشو خیس میکرد صدای کافه آفاق که پلی نبود ولی صداش تو گوشش بود. 

در جا میزنم. سرسام گرفتم. با سکوت روزه ی فریاد گرفتمای وای به حال من بی تو تلف شدم. پر پر زدم ولی پرواز بلد شدم !

 


رفتارهای شخصیتی من داره مثل مردها میشه. یعنی احساس میکنم باید غرور داشته باشم و از کسی پول نگیرم،برای خونه کنم،نزارم کسی اشکامو ببینه، مشکلاتمو برای کسی تعریف نکنم و حتی اگه قوی نباشم، تظاهر کنم که قوی ام! چون من دارم برای زندگیم تلاش میکنم. ولی خب اسمش رو میزارم دخترِ مستقلی که ایستاده و دستاش جلوش روی همه و داره زندگیو،آدمارو ،اتفاقاتو نگاه میکنه. پشت هر دختر مستقلی یه دختر خسته وجود داره که به ظاهر خوب بودن براش همه چیزه، اما هیچوقت حاضر نیست

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گیوه کلاش z2u.com نگاه به زیبایی عجیب اما واقعی (: ارز رمز